خانه تکانی دل
امشب وقت اذان مغرب دلم خواست مکه بودم یا تو مدینه کنار مسجد پیامبر.. دلم پرواز کرد و یکم دلم لرزید. اشک داشت جاری می شد اما دیگه بهش مجال ندادم... این یعنی چی؟؟ آخر ساله و سال 90 داره با تموم سختی هایی که برامون داشته تموم میشه... امید دارم که سال نو بهار نوی زندگی من باشه.. انسان دریا هست و مشکلات زندگی موجها و کف دریا... پس منم باید مثل دریا وسیع باشم و نذارم این موجها منو از پادربیاره.. این موجها به من یادآوری می کنه که من دریا هستم مرداب نیستم که بی حرکت باشم.. کنارم باش کنارم باش تاآخرش تا ته ته خط.. کودک عزیزم منتظرتم تا توی سال جدید تو رو درکنارم حس کنم ببویم و خدا رو بیشتر شاکر باشم. ...
نویسنده :
گلی جون
19:07